چقدر دوست دارم از زندگیم براتون بنویسم، از جزئیاتش. عکس بذارم و توضیح بدم خوشحالیهای این روزهام رو. از دلیلی که صبح ها به روش های گوناگون من رو میخندونه براتون بنویسم. اسم این خوشحالی رو میذارم شادی. شادی هر روز یه مدل متفاوتی بامزه بازی درمیاره و اگر هم تکراری باشه بازم شیرینه. قلبم رو از خوشحالی مچاله میکنه. احساس میکنم دلم داره آب میشه از لذت تماشاش و نمیتونم با کلمات میزان عشقم رو بیان کنم. فقط میگم کاش یه خانم حامله بودم و میذاشتمش تو دلم برای خودم باشه. انقدر دوستش دارم که نمیدونم چطوری بگم چقدر دوستش دارم. خیلی دوسش دارم. مثل چای تازه دم بعد صبحونه دوسش دارم. مثل خواب بعدظهر. مثل خواب صبحهای پاییزی و زمستونی. مثل دوش آب سرد تابستونی. مثل ترکیب کره با عسل. مثل گوجهای که خودت میچینی، نمک میزنی و میخوری. مثل وقتی آرایش غلیظ رو میشوری و صورتت میگه آخیش. مثل طلوع خورشید دوسش دارم.
درباره این سایت